داستان اطلاعاتی 3

ماجرای دوشیزه گان «وان»

 

 

این داستان گویاى به دام افتادن زنان آلمانى براى جاسوسى بیگانه مى ‏باشد.
یکى از افسران سرویس اطلاعاتى لهستان به بهره‏ گیرى از ویژگي‏ هاى ظاهرى خود و استفاده از حربه عشق و دوستى نسبت به زنان توانست سوژه مورد نظر خود يعنى زنى را که منشى رياست ستاد کل ارتش آلمان بود به استخدام سرويس اطلاعات لهستان درآورد.
شرایط سخت زندگى این زن به اضافه ماجراهاى عشق و عاشقىِ او با سوسنووسکى که مردى جذاب بود در زمینه جاسوس ‏شدن او نقش مهمى داشت.
دلبستگى و وابستگى شدید این زن به مأمور اطلاعات از یک طرف و تهدید مأمور اطلاعاتى به ترک او و خروج از کشور زمينه بسيار مناسبى براى مأمور اطلاعاتى فراهم آورد، به طوري که به او فهماندكه تا مادامى كه اخبار و اطلاعات مورد نياز كشورش را بتواند تأمين كند، مجبور به ترك فرالين نخواهد بود.
بهره‏ گیرى افسر اطلاعاتى مذکور از روابط گسترده با زنان و ایجاد رقابت و حسادت بین زنان مزبور، نقش برجسته ‏اى در موفقیت او در خصوص جمع‏ آورى اخبار و اطلاعات از مراکز سياسى ـ نظامى و اقتصادى که اين زن‏ ها عمدتا در آن مراکز مشغول به كار بوده ‏اند، به همراه داشت.
توجه به این نکته ضروری است که آن‏چه در شناسایى این زن جاسوسه نقش مهم داشت، کنترل رفت و آمد و حساس‏بودن نگهبان مستقر در محل کار، دقت اطرافيان در نحوه پوشش و وضعيت ظاهرى منشى و نهايتا طرح كنترل دائم منشى مذكور بود. ذكر اين نكته نيز ضرورى است كه غرايز جنسى يكى از عوامل بسيار مهمى است كه همواره مورد استفاده سرويس‏هاى اطلاعاتى قرارگرفته و مى ‏گيرد.
درست قبل از شروع جنگ جهانى دوم یکى از معروف‏ ترین وقایع جاسوسى در حال انجام بود. این واقعه مربوط به سرهنگ دوم سوسنووسکى بود. در يک روز مه آلود پس از ورود کليه كارمندان بخش عمليات به وزارت جنگ آلمان واقع در بندر لستراس اتفاقى رخ داد كه باعث جلب توجه ضد جاسوسى آلمان به اين واقعه گرديد.

اتفاق کوچکى بود:
آن روز منشى اصلى یکى از افسران ستاد کل (سرهنگ بخش عملیات) تأخیر کرده بود. ولى این اتفاق کوچك توجه دربان وزارتخانه را به خود جلب كرد. هميشه در گذشته اين منشى براى كار به موقع حاضر مى ‏شد و لباس‏هاى ارزان‏ قيمت به تن مى‏كرد. در حالى كه آن روز اين وضع به كلى تغيير كرده ‏بود.
در نتیجه تغییرات تازه، دربان به فکر فرو رفت.
. چند روز بعد او هنگام بازرسىِ شبانه خود متوجه شد که چراغ یکى از اتاق‏ها روشن است. دربان وارد اتاق شد و فرالین وان .ن را مشغول ماشین کردن اوراقى دید. فرالين در اثر ورود دربان کمى آشفته شده‏ بود ولى با سرعت وضع طبيعى خود را بازيافته و از كار زياد خود گله كرد.
دربان متوجه کفش ‏هاى خوش ‏دوخت، پالتوى پوست، دربِ باز گاو صندوق و حالت وحشت ‏زده فرالین وان .ن شد.
روز بعد او نزد سرهنگ بخش عملیات رفته و اتفاقات شب گذشته را گزارش کرد. سرهنگ در ابتدا کمى ناراحت شد، سپس محتوى گاوصندوق خود را به یاد آورد. این اسناد عبارت بود از طرح‏هاى اقدامات علیه چک و اسلواکى و لهستان، آمارى از وضع و قدرت فعلى بعضى از سلاح‏ هاى ورماخت، تشريح سلاح‏ هاى تازه و طرح‏ هاى آنان رقم توليد و غيره.
در طى روزهاى بعد سرهنگ منشى خود را با دقت بیش‏ترى تحت نظر داشت. سه روز متفاوت او دیر وقت به اداره خود بازگشته، محتوى گاوصندوق را بازرسى کرد. شب چهارم متوجه شد که ده صفحه آخر یک گزارش مهم مفقود شده است. او مشغول مطالعه این طرح بود و فرالين وان .ن ماشين کردن بعضى از تغييرات آن را به عهده داشت. ولى با وجود اين او اجازه نداشت مدارك را خارج از گاو صندوق نگاهدارى كند.
با وجود این‏که روز بعد سند در گاو صندوق قرار داشت ولى سرهنگ آماده قبول معناى واقعى کشف خود بود. او وقایع را به واحد ضد جاسوسی گزارش کرد و بالاخره تصمیم گرفته شد که منشى را تحت مراقبت دائم قرار دهند.
تا آخر آن هفته چهارده تن از دوستان فرالین وان .ن تحت مراقبت مداوم قرار گرفتند و بدون این‏که خودِ آنان متوجه شده باشند تحت مراقبت قرار داشتند. بزودى مدارک کافى به دست مأمورین آلمانى که در این عمليات فعاليت مى‏كردند افتاد و دست‏گيرى آنان به آسانى امكان‏پذير بود ولى هدف اصلى آنان سرهنگ دوم سوسنووسكى بود. براى دست‏گيرى يك وطن‏پرست لهستانى لازم بود كه او را در حين عمل دستگير نمايند.
در نتیجه مراقبت کشف گردید که سوسنووسکى با سازمان مخفى فرانسه در تماس است. یک مأمور پنهانى با سوسنووسكى تماس گرفته و خود را مأمور (سرویس اطلاعات فرانسه) معرفى كرد. سوسنووسكى شكى نبرده، لذا آمادگى خود را براى فروختن مدارك سرى نظامى آلمان ابراز داشت.
به این ترتیب روز بعد او در ازاى مبلغ قابل توجهى در یکى از اتاق‏هاى انتظار درجه یک يکى از راه‏آهن هاى برلن، مدارک را تسليم فرستاده ضد جاسوسى آلمان كرد. در عرض دو سه ثانيه سوسنووسكى و مأمور هر دو دستگير شدند. البته توقيف مأمور نيز لازم بود، چون براى اعتراف مظنون نيازمند به اعتراف تطميع‏كننده بود.
در عرض ده‏دقیقه بعد سایر اعضاى شبکه در قسمت‏هاى مختلف برلن دستگیر شدند.
بازجویى‏ها و آزمایش‏هاى متعددى به طور مداوم در چند شب و روز صورت گرفت و پس از طى مدت زیادى تمام داستان فاش گردید.
سوسنووسکى مرد فوق ‏العاده خوش‏ قیافه ‏اى بود، با قد بلند، اندام متناسب و رفتار خوشایند. او پس از این‏که درجه افسرى را در ارتش لهستان به دست آورد، وارد سرویس اطلاعات نظامى شد. سپس براى به دست آوردن اطلاعات در باره سلاح‏هاى آلمانى، بخصوص به منظور به دست آوردن طرح‏ هاى اصلى از ستاد کل ارتش آلمان به آن‏جا فرستاده شده‏بود.
او هنگام اقامت در برلن وارد مجامع دیپلماتیک و اشرافى آلمان شد. او نفوذ زیادى بر روى زن‏ها داشت و مى‏کوشید تا آن‏جا که ممکن است ماجراهاى عشقىِ خود را توسعه دهد. البته هميشه با اين فكر كه اخبارى سرى به دست آورد.
او بالاخره وسیله ‏اى را که دنبال آن مى‏ گشت پیدا کرد. این وسیله فردى نبود جز فرالين وان.ن که در O.K.H رياست ستادکل ارتش آلمان منشى بود. او عضو فاميل اشرافى پروسى بود كه اكنون به روز فلاكت ‏بارى افتاده بود. پدرش در گذشته يكى از افسران عالى‏رتبه ارتش امپراطورى آلمان بود. او به اتفاق مادرش تحت شرايط سختى زندگى مى‏كردند. مدت كمى پس از آشنايى با سوسنووسكى ماجراى عشقى بين آن‏ها برقرار شد. اين ماجرا از نظر او بسيار جدى بود.
کمى بعد سوسنووسکى با یکى از دوستان و همکاران فرالین وان.ن آشنا شد. این سه نفر اوقات زیادى را با يك‏ديگر مى‏گذراندند. سوسنووسكى آن‏ها را به رستوران، بار و باشگاه‏هاى شبانه مى‏ برد و پذيرايى فوق‏ العاده‏اى از آن‏ها مى‏ كرد. به آن‏ها هداياى گران‏قيمت مى‏ داد و طبق سيستم معينى بتدريج آنان را به زندگى اشرافى عادت مى‏ داد. او به زودى بدون اطلاع فرالين وان .ن روابط عاشقانه با فرالين وان .ب برقرار كرد.
فرالین وان .ب او را به فامیل خود معرفى کرد. سوسنووسکى با مادر او با مهارت رفتار مى‏کرد و دیرى نگذشت که زندگى آنان به وضع گذشته بازگشت. قروض آنان پرداخت شد و آن‏ها توانستند حداقل زندگى متناسب با وضع طبقاتى خود ترتیب دهند.
پیرزن امیدوار بود که روزى این افسر خوش قیافه و پولدار را به عنوان داماد خود بپذيرد و به اين دليل با وجود قوانين اخلاقىِ خشکِ متعلق به طبقه خود هنگامى که سوسنووسکى شب را در منزل آنان مى‏ گذراند، مخالفتى نمى ‏كرد. هرچه روابط او و دخترش محكم‏تر مى ‏شد پيرزن راجع به آينده خوش‏بين ‏تر مى ‏گرديد.
در طول این مدت بتدریج حسادت بین دو زن جوان ایجاد شده بود. اين ممکن بود خطرناک باشد ولى سوسنووسکى با چنان مهارتى اوضاع را اداره مى‏کرد كه بالاخره هر دوى آنان با سهمى كه از عشق او داشتند راضى بودند. در نتيجه اين حسادت، احتياج آنان به او شديدتر مى ‏شد.
سوسنووسکى منتظر لحظه مناسب بود و لحظه‏ اى فرا رسید که هویت خود را بر آنان آشکار ساخت. او به آن‏ها گفت که مأمور مخفى لهستانى است. نامبرده مشكلات خود را شرح داد و با نشان دادن نامه ‏هاى رؤساى خود در ورشو اظهار داشت كه آن‏ها از او ناراضى هستند و در صورتى كه فعالیت‏هاى جدیدى را آغاز نكند به ورشو احضار خواهد شد تا به خدمت ارتش بازگردد. اين دو زن نمى‏توانستند دورى او را تحمل كنند و سوسنووسكى با استفاده از اين موضوع به هريك از آن‏ها به طور جداگانه اظهار داشت كه اگر بتواند مأموريت خود را با موفقيت انجام دهد او را به همسرى اختيار خواهد كرد و با پاداشى كه از دستگاه براى اين مأموريت تعيين كرده خواهند توانست به راحتى در اروپا زندگى كنند.
هر دو دختر هم‏کارى با او را قبول کردند. فرالین وان.ن نیز در مرکز ستاد کل كار مى‏كرد. گرچه شغل او اهمیت و حساسیت كار فرالين وان.ب را نداشت.
سوسنووسکى به هنگام ارتباطات شبانه خود دستورات لازمه را به آنان مى‏ داد. آن‏ها شبانه مدارکى به منزل مى‏آوردند تا سوسنووسکى از آن‏ها عکس‏بردارى كند. دیرى نگذشت كه منزل فرالین وان .ن محل ملاقات چند تن از زیباترین زنان جامعه برلن شد. اين‏ها در زمينه‏هاى سياسى ـ نظامى و اقتصادى نفوذ داشتند. سوسنووسكى روابط خود را در ميان اين زنان توسعه مى‏داد
در ابتدا مدارک او در ورشو جلب توجه فراوان کرد. ولى بتدریج هر چه اخبار فرستاده ‏شده اهمیت بیش‏ترى مى‏یافت شک آنان نسبت به او بيش‏تر مى‏شد. اهميت اخبار رسيده موجب شد که آنان تصور كنند اين اخبار توسط خودِ سرويس مخفى آلمان در اختيار او گذارده شده ‏است. هنگامى كه او دو صندوق مملو از اسناد فوق‏ العاده با اهميت با خود به ورشو آورد، رؤساى او به اعتبار اين اسناد شك كرده و از پذيرفتن آن‏ها خوددارى كردند ولى به سوسنووسكى اجازه داده شد كه اين اسناد را به ساير سرويس ‏هاى اطلاعاتى بفروشد.
سرویس اطلاعاتى فرانسه Deuxieme Bureau که اهمیت آن‏ها را دریافته بود مقدارى از آن را خرید. اطلاعات بريتانيا نيز در اين خريد شرکت کرد. مبالغ هنگفتى براى اطلاعات بعدى به سوسنووسکى پيشنهاد شد و تنها پس از دست‏گيرى او بود كه ورشو متوجه اشتباه خود گرديد. ولى ديگر دير شده‏ بود.
پس از دست‏گیرى شبکه جاسوسى، دادگاهى ترتیب داده شد. فرالین وان .ب و فرالین وان .ن محکوم به مرگ شدند. آخرين فرجام آنان توسط هيتلر رد شد. اين دو در حالى که هنوز به سوسنووسکى وفادار بودند جان سپردند.
یکى دیگر از خانم‏ هایى که با سوسنووسکى روابطى داشت به طریق کاملاً متفاوتى عكس ‏العمل نشان داد. او صاحب يك مغازه لباس‏ فروشىِ كوچك در نقطه غربى برلن بود. چون نقش او در اين واقعه خيلى ناچيز بود، ضد جاسوسى آلمان به دادگاه پيشنهاد كرد كه تعقيب او را متوقف كنند. زيرا فكر مى ‏كردند كه شايد بتوانند از او استفاده كنند. البته براى اين خانم شرح داده شد كه در صورتى كه با آنان هم‏كارى كامل نكند تعقيب او را از سر خواهند گرفت. ولى حتى اين احتياط نيز بى مورد بود. زيرا هنگامى كه او حقايق را درباره سوسنووسكى و همدستان او شنيد، چنان عصبانى شد كه تصميم گرفت از سرويس مخفى لهستانى انتقام بگيرد.
بنا به دستور ضدجاسوسی او به فعالیت خود براى لهستانى ‏ها ادامه داد و آن‏ها پس از تحقیقات لازمه او را دوباره براى خدمت در سرویس‏ شان پذيرفتند. او بتدريج يکى از پرارزش‏ ترين و قابل‏ اعتمادترين همدستان آلمان شد به ‏طوري‏که با کمک او ده تن از مأمورين لهستانى را به دام انداختند.
آلمان‏ها پس از مدتی سوسنووسکى را در مقابل آزادى چند تن از افرادشان که توسط لهستانى ‏ها دستگیر شده بودند به آن‏ها بازگرداندند.
در نتیجه این وقایع ستاد کل ارتش آلمان مجبور شد کلیه طرح ‏هاى خود را تغيير دهد. البته مدت زيادى طول کشيد تا آلمان‏ ها توانستند اين عقب‏ افتادگى را جبران کنند.