آموزگاری بزرگ که سخن وی در زمینه هر دانشی حجت بود و آوازه فضیلت او پس از وی نیز همچنان به همراه سیر قرون در زیر گنبد گیتی پیچیده است. امام صادق(ع) مسلمین را به همکاری و تعاون و برادری دعوت مینمود و میفرمود: با یکدیگر پیوسته و مهربان باشید، به هم نیکی کرده و همکاری کنید.
ابان ابن تغلب میگوید: با امام صادق(ع) در طواف کعبه بودم، برادر مسلمانی به من مراجعه کرد و حاجتی داشت که با او بروم و برای من ناگوار بودکه از امام صادق(ع) و طواف خانه خدا جدا شوم، به طواف ادامه دادم، بار دیگر آن برادر مسلمان اشاره کرد، امام صادق(ع) متوجه اشاره آن برادر شدند، امام(ع) فرمود: ابان تو را میخواند؟ عرض کردم: بلی کاری دارد، امام(ع) فرمود: برو دنبال کار او، عرض کردم: طواف را قطع کنم؟ فرمود: بلی هرچند طواف واجب باشد.
ابن خنیس از امام صادق(ع) از حقوق برادر مسلمان بر گردن مسلمان دیگر سوال کرد، امام صادق(ع) فرمود: مسلمان هفت حق واجب برگردن برادر مسلمان خود دارد که اگر ضایع شود بیرون از اطاعت خدا باشد؛ اولین حق: آن چه بر خویش میپسندی برای او بپسندی و آنچه بر خود زشت میداری بر او زشت شماری، حق دوم: آن که از خشم و ناخشنودی وی بپرهیزی و در طلب رضا و فرمانبرداری او بکوشی، سومین حق این باشد: که او را به نفس خویش و مال و زبان و دست و پای خویش یاری نمایی، چهارم: این که او را به منزلت چشم و آیینه باشی و راهنمایی کنی، پنجمین حق: آن که با گرسنگی و تشنگی و برهنگی وی سیر و سیراب نباشی و خویش را نپوشی، حق ششم: آن است که تو را خدمتگزاری بود و برادر مسلمانت خدمتگزار نداشت خدمتگزار خود را برای کمکنمودن به برادر دینیات بفرستی تا به شستشوی جامه او و آمادهنمودن طعام او و پهننمودن بستر خواب او کمک نماید، هفتمین حق: این باشد که سوگند و قسم او را راستگیری و قبول نمایی و دعوت او را اجابت کنی و به هنگام بیماری به عیادتش بروی و در وقت مرگ بر جنازهاش حاضر شوی و چون دانستی که او را حاجتی است پیش از آن که از تو یاری بخواهد او را کمک کنی.
امام صادق(ع) به دستگیری بینوایان و نیازمندان همتی ویژه داشت، شبها انبان نان به دوش میکشید و بر خوابگاه فقیران میگذشت و در حالی که آنان به خواب بودند، قرض نان بر بالای سرشان قرار میداد.
حسن ابن علی وشا میگوید: روزی وارد مسجد کوفه شدم، دیدم نهصد استاد مشغول تدریس فقه هستند و همه از امام صادق(ع) روایت میکنند و مستند کلامشان فرمودههای امام میباشد، نکتهای که در تدریس امام فوقالعاده مورد توجه بود، این بودکه حضرت به رشتههای تخصصی اهمیت فراوانی میدادند، بعضی در قسمت فلسفه و کلام، برخی را درقسمت علوم طبیعی و برخی را در قسمت فقه و حدیث و برخی را در قسمت تفسیر و فهم قرآن ورزیده و متبحر میساخت.
جابر ابن حیان کوفی، این مرد که اروپاییان او را پدر شیمی جدید مینامند، دارای دایرهالمعارف علمی میباشد، امام صادق(ع) بر تمام نوشتههای او نظارت داشته است.
آری امام صادق(ع) به شهادت رسید به دست جنایتکارترین افراد بشر به نام منصور دوانقی، تا با خاطری آسوده و با ظلم و بیداد خون ملت را بیاشامد. نفرین ابدی مظلومان تاریخ بر منصور دوانقی باد.
اشعار و مرثیه شهادت جعفر بن محمّد الصّادق علیهم السلام
اى مهر تو بهترین علایق جانها به زیارت تو شایق
ما را نبود به جز خیالت یارى خوش و همدمى موافق
بیمارى روح را دوا نیست جز مهر تو اى طبیب حاذق
اى نور جمال کبریائى اى نور تو زینت مشارق
روزی که دمید نور خلقت رخسار تو بود صبح صادق
از جلوه تو تبارک الله فرمود به خلقت تو خالق
حسن تو خود از جمال زهراست اى زاده بهترین خلایق
بر تخت کمال و تاج عصمت آخر که بود به جز تو لایق
تفسیر کمال ایزدى بود گفتار تو اى امام صادق
باشد سخن تو جاودانى بوده است چو با عمل مطابق
افسوس شدى شهید، آخر از حیله ناکسی منافق
از داغ تو شد جهان عزادار زیرا به تو عالمى است عاشق
ماتم زدهایم و غم چو دریاست دلها همه چون شکسته قایق
"حسان"
آتش در گلستان
تا گلستان نبی از جور اعدا، در گرفت جسم و جان دوستان از شعلهاش آذر گرفت
در سرای صادق آل نبی آتش زدند چون خلیل آن شاه دین جا در دل آذر گرفت
نیمه شب در بزم منصورش ببردند از عناد آنکه خورشید فروزان از رخش زیور گرفت
چون برون از خانه ی منصور شد دل پر ز خون حضرت روح الامین دست عزا بر سر گرفت
ساخت چون منصور نا منصور مسمومش ز کین رفت شادی از میان، غم ما سوی را بر گرفت
زد شرر بر جسم و جانش زهر کین با صد محن شعله اش اندر جنان بر قلب پیغمبر گرفت
دین عزادارست و، مذهب شد یتیم و سوگوار عالمی را ماتم نور دل حیدر گرفت
خون دل از دیده می افشاند با صد درد و داغ تا سرِ او را بدامن موسی جعفر گرفت
افتخار مرثیت خوانی صفا روز نخست در خصوص خاندان از حضرت داور گرفت
علی سهرابی تویسرکانی
اشک ملائک
زین ماتمی که چشم ملایک ز خون، ترست
گویا عزای صادق آل پیمبرست
یا رب چه روی داده، کزین سوگ جانگداز
خلقی پریش خاطر و، دلها پر آذرست
مُلک و مَلک به ناله و افغان و اشک و آه
چون داغدار، حضرت موسی بن جعفرست
خون می رود ز فرط غم از چشم شیعیان
زیرا که قلب عالم امکان مکدرست
منصور، شاد گشت ز قتل خدیو دین
اما به خُلد، غمزده زهرای اطهرست
او گرچه کشت خسرو دین را ولی به دهر
نامش به ننگ تا به ابد ثبت دفترست
تن در نداد بر ستم و، این کلام نغز
بر پیروان حق و عدالت مقررست:
آزاد مرد، تن به زبونی نمی دهد
مرگ از حیات در نظر مرد خوشترست
تنها نه اشکبار چشم صفا زین عزا بود
دلهای شیعیان همه از غم مکدرست